اعضای پنل
مهمانان
شرح مساله و اهمیت موضوع:
ایران با وجود سایقه دههها میزبانی از جمعیت میلیونی مهاجران، تا بحال سیاست مدونی را در دستور کار نداشته است. این وضعیت از سویی موجب وضعیت تعلیقگونه مهاجران در ایران، محرومیت از حقوق شهروندی، عدم ادغام، بلاتکلیفی و حاشیهای شدن مهاجران گشته است. از سویی دیگر جامعه ایران نیز نگرانیهای امنیتی، هویتی و اقتصادی در ارتباط با جمعیت بزرگ مهاجران دارد. همچنین فقدان سیاست مهاجرتی موجب شده تا برخوردهایی بین بخشی از ایرانیان با جامعه مهاجر نیز رخ دهد و در صورت ادامه روند فعلی و عدم چارهاندیشی میتواند زمینهساز منازعات اجتماعی حول شکاف ایران و مهاجران گردد. از این رو طراحی یک سیاست مهاجرتی جامع ضروری بنظر میرسد. همچنین ضروری است که این سیاست مهاجرتی با توجه به وضعیت ایران و مهاجران حاضر در کشور طراحی و اجرا شود. بنابراین علاوه بر ضرورت طراحی، ویژگیها و مولفههای یک سیاست مهاجرتی مطلوب نیز یک مساله ضروری است که نبازمند شکل گیری گفتگو در باب آن است.
شرح نشست:
در ابتد آقای حقیقت طلب دبیر نشست، ضمن اشاره به آمارهای جهانی مهاجرت، بیان کرد: برآورد میشود بین شش تا هشت میلیون ایرانی خارج از کشور زندگی میکنند. از سویی دیگر گفته میشود که بین پنج تا هشت میلیون مهاجر غیرایرانی درحالحاضر در داخل ایران زندگی میکنند». او با بیان اینکه این دو عدد بیانگر اهمیت موضوع مهاجرت در زندگی افراد ساکن در ایران است تصریح کرد: «در حوزه حکمرانی مهاجرت در سال اخیر شاهد چند اتفاق مهم بودیم. «تصویب کلیات تأسیس سازمان ملی اقامت و ارائه لایحه حمایت از ایرانیان خارج از کشور» دو اتفاق مهم این حوزه بودند. وی با اشاره به وضعیت مهاجران در ایران سوالاتی را در این زمینه طرح نمود: در ماههای اخیر حضور مهاجران افغانستانی توجهات بیشتری را برانگیخته است. نتیجه نهایی خیلی از مباحث مطرحشده در هفتههای اخیر حول این سؤال شکل گرفته که سیاست مهاجرتی ایران چیست؟ اصلا سیاستی وجود دارد؟ اگر وجود دارد چه نقدهایی بر آن وارد است و شکل مطلوب چیست. اگر وجود ندارد به چه شکل باید باشد و چه ویژگیها و ابعادی باید در نظر گرفته شوند؟ اینها سؤالاتی هستند که امروز به آن خواهیم پرداخت.
آرش نصر اصفهانی به عنوان اولین سخنران با مروری بر سیاستهای مهاجرتی ایران در قبال مهاجران افغانستانی، با بیان اینکه خدمات ارایه شده به مهاجران در ایران همواره ناقص بوده است، هدف این مدل از خدماتدهی به مهاجران را بازگشت افغانها به افغانستان دانست. نصراصفهانی با بیان اینکه در این سالها موضوع مهاجران همیشه امنیتی شده است، خاطرنشان کرد: «یکی دیگر از ویژگیهای سیاست مهاجرتی ایران در چهار دهه اخیر تسهیل استفاده از نیروی کار ارزان برای کارفرمایان ایرانی بوده است. از طرف دیگر استفاده از کمکهای بینالمللی هم تحت تأثیر روابط ایران با غرب بوده و در نتیجه کمک خاصی جذب نشده است». وی در پاسخ به این سوال که سیاست مهاجرتی مطلوب چه ویژگیهای باید داشته باشد، پاسخ داد: فرایند رسمی پذیرش پناهجو باید راهاندازی شود، مبارزه با شبکههای قاچاق مهاجر و ورود غیررسمی باید در پیش گرفته شود، سیاستهای اعطای تابعیت و ادغام رسمی مهاجران ضروری است، سیاستهای ضدتبعیض در عرصههای گوناگون برای حمایت از مهاجران و سامانههای احراز هویت اتباع مانند ایرانیان باید در نظر گرفته شود
«نصراصفهانی در ادامه خاطرنشان کرد: «فرایندهای اخراج مهاجران باید بهصورت قانونی و طی مراحل طراحی شود، نه به شکل فعلی که توهینآمیز و تحقیرکننده است. آگاهیبخشی عمومی در مورد مهاجران و رفع تصویر و ذهنیت منفی علیه مهاجران در آحاد جامعه ایران بسیار مهم است»
نصراصفهانی به سیاست بازگشت ایران در قبال مهاجران افغانستانی در 40 سال اخیر اشاره کرد و موانعی را که برای ادغام مهاجران افغانستانی وجود دارد، برشمرد. در گفتوگو با برخی از سیاستمداران عموما خیلی از آنها به این موارد اقرار میکنند که سیاست ایران سیاست بازگشت و سیاست عدم ادغام بوده است؛ ولی ترس بزرگی در دل و ذهن سیاستگذار ما وجود دارد و آن ورود مهاجر تازه است؛ یعنی میشود این ترس را گربهسیاه تمام اصلاحات ساختاری در قبال مهاجران در ایران دانست که ما با مهاجران سرزمین افغانستان روبهرو هستیم».
در ادامه نشست، احسان هوشمند در پاسخ به سوالات طرح شده گفت: تقریبا از همین تاریخ یعنی از اواخر دهه 70 میلادی، مهاجران افغانستانی و البته قبل از آن گروههای زیادی به ایران آمده بودند و البته گروهی هم از ایران رفته بودند. مهاجران افغانستانی هم در وهله بعدی وارد ایران شدند. پس ما یک جامعه بیتجربه در حوزه مهاجران نیستیم. این خیلی نکته مهمی است. اینجا مرکز حکمرانی است. باید بیندیشیم کشوری که ورود مهاجر بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعیاش بوده، چرا از آن استفاده نکرده است و این تجربه تبدیل به سیاستگذاری نشده است!؟ چرا مرکز پژوهشهای مجلس میخواهد سیاست بنویسد، پیشنهاد به مجلس میدهد که برود تجربه آلمان را برای ما بیاورد؟! ما خودمان تجربه و دانش داریم.
هوشمند با بیان اینکه در حوزه مهاجران افغانستان باید وضعیت جامعه ایران را در نظر بگیریم گفت: «برای نمونه امروز جامعه ایران روزهای دردناکی را پشت سر میگذارد. روزهای تلخی را پشت سر میگذارد. من همین الان دارم از شرایط تلخی خدمت شما میآیم. نشانهای از خشونت، قتل، جنایت، گسترش آن، فقر، تورم، مسکن، حاشیهنشینی. الان شهر سنندج بیش از 60 درصدش حاشیهنشین هستند. اهواز و مشهد هم همین شرایط را دارند؛ مشهد اولین شهر حاشیهنشین کشور و اهواز، دومین شهر حاشیهنشین است. قزوین و تهران و… رتبههای دیگر را دارند.
هوشمند با بیان اینکه در حوزه مهاجران افغانستان باید دو شاخص را در نظر بگیریم گفت: «شاخص اول این است که امروز جامعه ایران روزهای دردناکی را پشت سر میگذارد. روزهای تلخی را پشت سر میگذارد. من همین الان دارم از شرایط تلخی خدمت شما میآیم. نشانهای از خشونت، قتل، جنایت، گسترش آن، فقر، تورم، مسکن، حاشیهنشینی. الان شهر سنندج بیش از 60 درصدش حاشیهنشین هستند. اهواز و مشهد هم همین شرایط را دارند؛ مشهد اولین شهر حاشیهنشین کشور و اهواز، دومین شهر حاشیهنشین است. قزوین و تهران و… رتبههای دیگر را دارند. آیا فکر کردهایم اگر اینها را بپذیریم چه میشود؟ بخش عظیمی از اینها بچههای سنیمذهب هستند. ولی آموزش رسمی جمهوری اسلامی در برنامه معارف در مدارس، آموزشش اهل تشیع است. چه تنشهایی ایجاد میکند؟ ظهور برنامه درسی پنهان در ساختار آموزش و پرورش، کاهش کیفیت آموزش. تزلزل سلامت روح و روان هم دانشآموزان افغان و هم ایرانی از نتایج آن است. همین مسئله میشود دلیل تنشهایی که رخ میدهد. آیا برایشان مشاور کافی تعریف کردند؟ اصلا مشاور در مدارس داریم که بگوییم مشاور کافی؟ آیا نیروی تخصصی آموزشدیده و معلمان آموزشدیده که در کلاس بیحرمتی به افغانستانیها نکنند، برایش تدارک دیدهایم؟! نه تربیت نکردهایم. ما جامعه مسئلهداری در این موضوعات هستیم. ما جامعهای هستیم که از توان و ظرفیت علوم انسانی و ظرفیت دانشمندان و محققان خودمان در این باره استفاده نکردیم و موضوعات دیگر برای ما مهم بوده است». نتیجه چه میشود؟ پرسش شما میشود. همه اینها را گفتم؛ چون سیاست مناسب نداریم، بچههای افغانستانی که لااقل بخش عمدهای از هویتشان با ما (با همه ما ایرانیها) اشتراکات فراوانی دارد، جذب جامعه ملی نمیشوند. ما در حال شکلگیری گِتوهایی هستیم از جمعیت مهاجر که برای خودش هویت متفاوتی از جامعه میزبان قائل است، روز به روز هم بر شمار اینها افزوده میشود. آیا با این سبک و سیاق میتوانیم 10 سال آینده کشور را پیشبینی کنیم که به چه سمتی خواهیم رفت. پس چالشهای اساسی ما در این حوزه یکی دو تا نیست. نتیجه چه میشود؟ پرسش شما میشود. همه اینها را گفتم؛ چون سیاست مناسب نداریم، بچههای افغانستانی که لااقل بخش عمدهای از هویتشان با ما (با همه ما ایرانیها) اشتراکات فراوانی دارد، جذب جامعه ملی نمیشوند. ما در حال شکلگیری گِتوهایی هستیم از جمعیت مهاجر که برای خودش هویت متفاوتی از جامعه میزبان قائل است، روز به روز هم بر شمار اینها افزوده میشود. آیا با این سبک و سیاق میتوانیم 10 سال آینده کشور را پیشبینی کنیم که به چه سمتی خواهیم رفت. پس چالشهای اساسی ما در این حوزه یکی دو تا نیست.
در ادامه جلسهی ضرورت طراحی سیاست مهاجرتی برای ایران و مدل مطلوب آن، محمدمهدی دهدار کارشناس سیاستگذاری مهاجرت به بررسی مسائل حوزه مهاجرت پرداخت. او با بیان اینکه ما اگر بخواهیم در مورد یک چیزی که مطلوبمان هست صحبت کنیم، قطعا نمیتوانیم بدون در نظر داشتن آنچه بر ما گذشته و آنچه در گذشته داشتیم و وضعیت فعلی صحبتی کنیم، گفت: «یعنی اول باید به گذشتهمان بنگریم و بعد از آن هم وضعیت فعلی را در نظر داشته باشیم.
وی افزود: «مورد بعدی که نشان میدهد چرا ما باید یک سیاست مدون مهاجرتی داشته باشیم این است که حتی همان اقدامات نصفه و نیمه هم به نتیجه روشنی نرسیده است؛ یعنی ما وقتی به سیاست بازگشت نگاه میکنیم، میبینیم که عملا سیاست بازگشت شکست میخورد. حالا اینکه چرا شکست میخورد هم بحث دیگری است؛ ولی نشان میدهد که همین شکل اقتضائی سیاست و اینکه درواقع ما یک چارچوب مشخصی نداشتیم، از یک طرف دست حاکمیت و دولت را باز گذاشته تا بنا به شرایط موجود بتواند اقدام کند و از طرفی هم وضعیتی را برای مهاجران پیش آورده که بلاتکلیفیشان را به دنبال داشته است. در واقع وضع فعلی در ادامه همان شرایطی است که شرح داده شد.
آنچه به آن «سیاست تعلیق» میگوییم را باید معنا کنم. یعنی مهاجری که درواقع همیشه حس میکند موقتی است، مهاجری که نمیداند فرزندش امسال مدرسه میرود آیا سال دیگر هم میتواند ادامه تحصیل دهد یا نه، مهاجری که نمیداند حساب بانکی میتواند داشته باشد یا نمیتواند داشته باشد و حتی وقتی که به مقامات رسمی هم گوش میکند میبیند در عمل یک اتفاق دیگری برایش رخ میدهد».
دهدار دربارهی طراحی سیاست مهاجرتی گفت: «اگر بخواهیم دقیقتر شویم، میشود در واقع به صورت تیتروار مسائل و ویژگیهای وضع فعلی را در این موارد خلاصه کرد. اولا بلاتکلیفی مهاجران؛ فقدان سیاست ادغام مشخص برای مهاجران، فقدان سیاست روشن برای مسیر اقامت و تابعیت، این سیاستها شمولیت و سازگاری هم ندارد. شمولیت یعنی چه؟ یعنی گروههای متفاوت مهاجران را مدنظر قرار نمیدهد؛ یعنی چندان مسائل زنان مهاجر و رسیدگی به آن را در نظر ندارد، و احتمالا به قومیت یا مذهب اینها توجهی ندارد، به وضعیت اقتصادیشان توجه ندارد و همه را میشود گفت یکجورهایی با یک چوب میراند. مسئله خیلی اساسیترش که درگیر آن هستیم، فقدان داده و عدم شفافیت است که نارضایتی را هم از جامعه میزبان ایران به دنبال داشته و هم برای خود مهاجران که درواقع نمیدانند در چه وضعیتی به سر میبرند.
این پژوهشگر سیاستگذاری مهاجرت تصریح کرد: «حالا اگر بخواهم ویژگیهای این سیاست مطلوبی را که به ذهنم رسیده و بنا به تجربه عرض کنم، مهمترین نکتهاش فکر میکنم این است که این سیاست همانطور که گفتم، در عمل سیاست مهاجرتی ما با همه گروهها یکسان رفتار میکند. من فکر میکنم کلا حالا اگر بخواهم برگردم به کلیت بحث، هسته سیاست مهاجرتی در ایران باید ادغام شود. چرا؟ چون ما الان با جمعیت بزرگی از مهاجران افغانستانی روبهرو هستیم که نسل دوم، سوم و چهارم هستند و هنوز ادغام نشدهاند و اگر هم ادغام شدند، به شکل طبیعی ادغام شدند و ناشی از تلاش دولت یا حاکمیت برای ادغام اینها نبوده است؛ یعنی مثلا منی که ممکن است از جایی غیر از تهران آمده باشم در تهران درس بخوانم و کار کنم، میبینم که یک مثلا نوجوان و جوان افغانستانی از من خیلی ایرانیتر هم شاید باشد.
از طرفی دیگر طبیعتا باید بین مهاجر نخبه، مهاجر نیروی کار ساده، نیروی کار ماهر، آن فردی که آواره یا پناهنده است، آن مهاجری که قانونی یا غیرقانونی است، در واقع تمایز قائل شویم. مسیر تابعیت باید روشن باشد. انواع ویزایی که تعریف میشود، بنا به ویژگی مهاجران و البته وضعیت داخلی کشور مثلا وضعیت اقتصادی کشور باشد. شفاف و دادهمحور باشد. دادهمحور از این لحاظ که اولا اینکه ما اصلا هنوز در این مرحله هستیم که خیلی بحث بر سر تعداد مهاجران هست و این میتواند تسری پیدا کند به ویژگیهای دموگرافی که مهاجرانی که پراکندگیشان چطور است، از چه طبقه اقتصادی هستند و توزیع جنسیتیشان چه شکلی است.
چهارم اینکه مطابق با نیازهای ملی اقتصاد باشد؛ یعنی مطابق با درخواست کارفرما، کمبود نیروهای کار در حوزههای مختلف باشد. و درنظرگرفتن واقعیتها و درواقع درنظرگیرنده واقعیتهایی باشد که ما با آن درگیر هستیم؛ یعنی ذینفعان را بشناسد، انگیزهها را بشناسد و مهمتر از همه اینکه چیزی که حالا کمتر به آن توجه میشود، این است که ما این واقعیت را بپذیریم که ما در منطقهای هستیم که پر از درگیری و منازعه است. این یک واقعیت است که ما در گذشته شاهد موج مهاجرتها به کشورها بودیم، هستیم و احتمالا هم با این وضعیتی که در منطقهمان داریم، شاهد خواهیم بود. پس این واقعیت را نمیتوان انکار کرد».
جمعبندی پیشنهادات
- اصلاح فرایندهای اخراج و اتکا به قانون در طی فرایند آن
- آگاهیبخشی عمومی در مورد مهاجران و رفع تصویر و ذهنیت منفی علیه مهاجران در آحاد جامعه ایران
- توسعه سامانههای احراز هویت مشابه با سامانههای موجود برای ایرانیان
- متناسبسازی و توسعه برنامههای درسی ویژه مهاجران با توجه به قومیت و مذهب
- ارایه آموزش تخصصی به معلمان در زمینه مواجهه با دانشآموزان مهاجر
- در نظر گرفتن سیاست ادغام به عنوان محور اصلی سیاستهای مهاجرتی
- شفافیت و دادهمحور شدنِ سیاستهای مهاجرتی و جمعآوری منظم دادههای ارتباط با جنسیت، پراکندگی، اشتغال، مهارت و تخصص، وضعیت اقتصادی و معیشتی و...
- سازگار شدن سیاستهای مهاجرتی با انواع گروههای مهاجر و طراحی سیاست متناسب با انواع گروهها
- شمولیت سیاستهای مهاجرتی با در نظر گرفتن مسایل مختلف مهاجران با توجه به ویژگیهای آنان
- انطباق سیاستهای مهاجرتی، بویژه اشتغال مهاجرت با نیازهای ملی اقتصاد ایران